سخنى با امام غدیر

اى جاودانه مرد حقیقت ! اگر به خود جرات نگاشتن درباره غدیر را دادم ، نه بدان معناست كه لایق توصیف شان توام بلكه امید كه نام بى نشانم در ردیف خریداران محبت و عشق تو باشد. تو چون یوسفى با مشتریان بسیار و قیمتهاى هنگفت و من با دست تهى و كلاف ریسمان ناچیز!اینك تو را در كجا جستجو كنم ؟در دریاى اشك یا لجه خون با شعله آه سوزان ، در دل كعبه و یا در میان مظلومان تاریخ از ازل تا ابد،یا در میدان كارزار و برق شمشیر و فریاد تكبیرت ،اى تمامى شجاعت و همه سخاوت اى جلوه گاه تنهاى تنهایى ، آه كه سرگذشت غمبار تو را جز خدا كه پناه تو و رسول كه مربى تو و همسرت كه رازدار تو بود چه كسى مى داند؟
اى بازو توانمند قرآن و اى شمشیر شكست ناپذیر پیامبر (ص )، اى خون و گوشت جان احمد (ص )، اى لسان صدق الله و اى كبریا، تو، سر بسم الله الرحمن الرحیمى كه همه حسنها و جمالها و كمالها مستجمع در الله است و تو نقطه باء بسم اللهى كه خود فرمودى : تمام اسرار الهى در كتابهاى آسمانى است و همه آنچه در كتابهاى آسمانى است در قرآن و در سوره حمد نهفته است و آنچه در سوره حمد است مندرج در بسم الله است و آنچه مندرج در بسم الله است مجتمع در باء بسم الله و سپس مجتمع در نقطه آن است و آن نقطه منم . (2)
رسول اكرم (ص) درباره حضرت على (ع (فرمود: در شب معراج كه به آسمان رفتم . چنان به خدا نزدیك شدم كه فاصله من و خدایم به اندازه دو كمان یا دو زراع یا كمتر بود. معبودم فرمود: اى محمد (ص) در میان مخلوقات كدام را از همه بیشتر دوست دارى . عرض كردم : على (ع ) را،خطاب رسید: پس تماشا كن . چون نگریستم ، دیدم ، على بى ابى طالب آنجاست (3)
اى شخصیت بى كران و جامع اضداد!كه را رسد تا تو را وصف كند؟!اى كه عارف امانت مى آویزد و عاشق در عشق تو سینه چاك مى كند و در شیدایى تو نغمه جانسوز مى سراید،دوستان از شوق مهر و صفاى تو سرمست مى شوند و پهلوانان در میدان سبقت و افتخار و مدال ، با نام تو جرات و جسارت و قدرت مى گیرند و با یا على شهره آفاق مى شوند،یتیمان خود را در آغوش تو مى افكنند و گرمى محبت پدرانه تو را بر رخسار خویش احساس مى كنند و دردمندان ، خود را در سایه لطف تو تسلى مى دهند و محرومان همه جا با هم ناله اند.
ولتر،فیلسوف فرانسوى مى گوید:

شخصیت على )ع ) چون دریاى پهناور تمام جهان هستى را در برگرفته و این دریا فقط با یك قطره اشك كودك یتیمى توفانى و متلاطم مى شود.
اى سر ناله ها و زلال اشكها،خمار نگاهها و معناى عدالتها!هیچ قلبى ظرافت راز و هیچ گوشى محرم اسرار تو نبود! چرا راز غمها را در اعماق چاه پنهان مى كردى ؟!اگر بشریت از این غصه جان دهد، بر او ملالى نیست .
فرمانده از تو شیوه رزم و رزمنده در ركاب تو رمز حماسه و ستیز و استاندار و فرماندار از تو راه و رسم كشور دارى و ت آموخت . على اى معلم اعظم و مربى اعلى ، اى آنكه تمام فضائل و مكارم در وجود تو جلوه گر شده و همه بدان معترف بودند. آرى معاویه در این باره گفت : هیچ قصرى نبود كه بخواهم و مالك آن نباشم ، هیچ زن زیبا رویى نبود كه میل او كنم و در كنارش ‍ نباشم . هیچ غذاى لذیذ و دلپذیرى نبود كه اشتها داشته باشم و برایم فراهم نباشد،اما ندانستم محبت و عشق چیست . اى كاش تمام آنچه كه داشتم مى دادم تا یك دقیقه زندگى على (ع ) را به من بدهند و در آن دقیقه مى فهمیدم كه محبت و عشق چیست !عشق به خدا و عشق به مردم و عشق به كار و عشق به كار كه خستگى و ملامت در آن نباشد (4)
عایشه مى گوید كه پیامبر فرمود: الحق مع على (ع ) یزول معه حیث مازال (5)
رسول اكرم به حضرت على (ع ) فرمود: براستى حق همراه تو و بر قلب و زبان تو جارى است . حق بین دستها و مقابل چشمان توست . ایمان با گوشت و خون تو آمیخته است ،همچنان كه با گوشت و خون من آمیخته شده است (6)
نور در حق جمال تو چنان درخشید كه دیده ها را توان تماشاى آن نیست . آن زمان كه در بستر شهادت خفته بودى و ظرف شیر برایت آوردند،قدرى از آن نوشیدى و بقیه را به قاتلت دادى ،همان قاتل پست كه شمشیر خود را با هزار درهم به زهر آلوده بود (7) این گونه بودى كه هیچ مادرى چون تو را نمى زاید. اى شیر خدا در میدان پیكار، آن قدر پیش تاختى كه ارزش یك ضربه ذوالفقارت از عبادت جن و انس برتر شد. هیچ جوانمردى به پاى تو نرسید و هیچ اسلحه اى بهاى شمشیر تو را پیدا نكرد. اى سربازان كارزار! اگر در جنگ بدر، مجسمه هاى كفر و الحاد چون ولید و عتبه و شیبه و دیگر شجاعان عرب را با بازوان نیرومند خود به خاك نمى افكندى ، هرگز مسلمانان یاراى مقاومت نداشتند ؛ نه تنها آن سه نفر كه بیش از نصف لشكر دشمن به دست تو هلاك شدند (8) در نبرد خندق كه به فرموده رسول خدا (ص ) رویارویى تمامى كفر در برابر تمامى ایمان بود، عمروبن عبدود مظهر شرك و غرور را به خاك افكندى ، همو كه هیچ پهلوانى را یاراى مقابله با او نبود، اما اى فاتح ، چه شد كه وقتى او را بر زمین انداختى و روى سینه اش ‍ نشستى ، ناگهان برخاستى ؟ چه شد؟ براى اثبات اخلاصت بود و آموزش ‍ این درس كه : شمشیر باید براى خدا آخته شود و براى حق بر سر دشمن فرود آید. الله اكبر!
الله اكبر از شجاعت و قدرت تو كه درب قلعه خیبر را،كه پنجاه نفر توانایى كندن آن را نداشتند، به تنهایى از جا كندى ؛ همان درى كه وقتى به سویى انداختى ، هفتاد نفر شدند تا آن را حركت دادند.
تو در تمام جنگها بشارتگر پیروزى و بركت بودى . احد تو تنها وفادار رسول خدا بودى و از فرمانش سر نتافتى ، در حالى كه دیگران مفتون غنائم شدند و سخن پیامبر (ص ) را فراموش كردند و ثمره تلخ آن را چشیدند، در جنگ طائف ، ذات السلال ، حنین ، فتح مكه و. نقش بر همگان آشكار بود.
در فتح مكه پاى بر دوش پیامبر (ص ) گذاردى ، نگران از آن كه دوش رسول خدا (ص ) را نیازارى رسول حق ، شادمان و آرام ، نه تنها سنگینى پایت را احساس نكرد، بلكه آرامش و خنكى دستى را احساس كرد كه خدا در عرش ‍ بر دوش او نهاده بود:

رسول اكرم (ص ) فرموده است كه شب معراج وقتى به آسمانها عروج كردم خداوند دستى بر شانه من نهاد كه دلم احساس خنكى (رحمت او را) نمود و على (روز سرنگونى بتها و پاكسازى كعبه ) بر جایى پاى نهاد كه خداوند دست نهاده بود.
در هر جا جستجو كنیم ، مى یابیم كه تو برتر و جامعتر و ژرف ترى ، پس ‍ بناچار دریاى كمالات تو را در چند قطره واژه بیان مى كنیم و بر عجز و ضعف خویش اقرار مى نمایم كه تو:
زادگاهت ، بیت الله
زندگانى ات عبدالله
وجودت محو ذات الله
پیكارت ، فى سبیل الله
سرانجامت ،فناى فى الله
اى تجسم صفات خدا

پی نوشتها:

1- شرجى آواز، احمد عزیزى .
2- مشارق انوار الیقین ،رجب البرسى ،ص 21
3- امالى شیخ طوسى ، ج 1 ص 362
4- این جملات را معاویه در آخرین لحظات زندگى گفت و مرد.
5- بحارالانوار ج 38 ص 34
6- شرح نهج البلاغه ابن ابى حدید، ج 5، ص 4
7- منتهى الامال ، ص 178
8- المستجاد من كتاب الارشاد،علامه حلى ،ص 64.

منبع: كتاب پیام غدیر، نوشته: عذرا انصارى

8 ویژگی حیاتی هر فروشگاه آنلاین

اثبات حدیث غدیر (قسمت سوم)

دانلود آهنگ های ایرانی