محل تبلیغات شما

متن زیر مقاله ای نوشته شده توسط دكتر عماد افروغ و برگرفته شده از كتاب امام على (ع) فرهنگ عمومى و همبستگى اجتماعى، كه به دلیل طولانی بودن متن در سه قسمت تقدیم شما ولایت مداران گرامی می گردد، این پست در واقع دومین قسمت از سریال سه قسمتی عدالت علوی است.

درك مساوات طلبانه از عدالت بر پایه خلقت برابر انسانها: این درك به دلیل باور به خلقت برابر انسانها، ریشه بى عدالتى را در اجتماع جستجو مى كند و نه در افراد. این دیدگاه از سیسرون شروع مى شود و در آراء روسو و تا حدى ماركس از هر كس به اندازه توانایى و به هر كس به اندازه نیاز تداوم مى یابد. بر پایه این دیدگاه ، عدالت مساوى با برابرى و مساوات ، آن هم در ابعاد اقتصادى صرف تعریف شده است . جامعه اى عادلانه است كه به لحاظ تنعم از منابع كمیاب اقتصادى ، همه با هم برابر باشند. تلقى عدالت به معناى مساوات جویانه در اندیشه ماركس و انگلس و در روسو مى توان مشاهده كرد. ماركس و انگلس نیز در هم در مفروضات انسان شناسى و هم در مفروضات برابرى جویانه خود تحت تاثیر روسو، هستند. روسو سرشت انسان را كاملا خوب مى داند و تقسیم كار را عامل نابرابرى مى داند. به زعم ماركس و انگلس نیز مالكیت خصوصى و تقسیم كار منشاء نابرابرى است . این دو متفكر ضمن آنكه یك دید متلق و جمع گرایانه نسبت به مسئله نابرابرى یا عدالت دارند، به هیچ وجه سعى نمى كنند در جهت توجیه نابرابرى ها عمل كنند، بلكه نابرابرها را اهرمى مى دانند براى سلطه فرا دستان بر فرو دستان .

وبلاگ امیرالمومنین - Www.Alimola.Mihanblog.Com


درك حق گرایانه از عدالت: این درك به رغم متداول بودن آن در مباحث جارى عدالت (اعطاء حق به ذى حق ) فى نفسه فاقد بار محتوایى است ، چون تمام دیدگاههاى عدالت بر پایه این مفهوم به توجیه دیدگاه خود مى پردازد اما سؤ الاتى از قبیل چیستى حق ، كیستى ذى حق ، طبیعى یا قراردادى بودن آن ، فردى یا اجتماعى بودن آن ، مبانى انسان شناسى و جامعه شناختى آن ، تاءییدى است مضاعف بر بى محتوایى فى نفسه آن ، باید حق را در بستر فلسفه ى متفكر موردنظر تعریف كرد. آیا قائل به قراردادى بودن حق هستیم یا به فطرى بودن و طبیعى بودن آن باور داریم ؟ به این پرسش نیز باید پاسخ داد كه ذى حق كیست ؟ چه كسى تشخیص دهنده ذى حق است ؟ بعلاوه به راحتى نیز نمى توان ادعاى شناخت حق را داشت . به نظر نگارنده ، شناخت ذى حق هم مبانى نظرى خاص خود را مى طلبد و این مبانى نظرى و تئوریك ، صرفا جهان شناسانه و انسان شناسانه نیستند، مى توانند جامعه شناسانه نیز باشند.
درك شایسته گرایانه از عدالت: در این تعریف عدالت بر حسب انصاف ، استحقاق یا شایستگى تعریف شده است ، یعنى به سمتى حركت كنیم كه هر كس برخوردار از چیزى باشد كه مستحق آن است ، یعنى بر اساس شایستگى ها و لیاقت ها حق را به حق دار بدهیم . لیاقتها و شایستگى هایى كه ااما به نابرابرى در خلقت انسانها برنمى گردد و مى تواند ریشه هاى غیر طبیعى و اجتماعى داشته باشد. اما به رغم این نكته ، مفهوم شایستگى یا استحقاق نیز همانند حق مبهم بوده و درگیر سؤ الات مختلف مى باشد: شایستگى چیست ؟ تشخیص دهنده آن چیست ؟ متعلقات آن كدام است ؟ یا به عبارتى شایسته چه چیزى است ؟ نسبت آن با حق چیست ؟ به هر حال همین پرسشهاست كه به تدریج مفهوم عدالت را از حالت طبیعى و ذاتى خارج كرده و اجتماعى و تاسیسى مى كند. به علاوه این نگرش مى تواند در شرایطى در خدمت دیدگاه اول (دیدگاه طبیعت گرایانه و محافظه كارانه ) به منظور توجیه اشرافیت گرایى و حكومت شایسته هاى ارسطو قرار گیرد.

8 ویژگی حیاتی هر فروشگاه آنلاین

اثبات حدیث غدیر (قسمت سوم)

دانلود آهنگ های ایرانی

، ,حق ,مى ,عدالت ,؟ ,كه ,ذى حق ,آن ، ,بودن آن ,است ، ,كه به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

افتخارم فقط "عشق" به "ولایت" است aslotide1978 هوم فرش Home fresh مرکز تخصصی فروش بوگیر کابوس... گروه صنعتی نوین بتون rambbemactu ولادت عشق ترانه نویس ادریس مووی Samuel's blog